مقدمه:بیماری آلزایمر یکی از شایعترین بیماریهای از بین برنده نورونی است. پلاکهایبتاآمیلوئیدیوکلافهای نوروفیبریلاری دو عامل مهم در بیماری آلزایمر هستند. تغییرات سلولی زیادی، نظیر استرس اکسیداتیو، التهاب نورونی و اختلالات میتوکندریایی نیز در آلزایمر دیدهمیشوندکه منجربه مرگ نورونی شوند. فلاونوئیدها مشتقشده ازگیاه بابونه بهخاطرتولید آنتیاکسیدانها، دارای اثرات بسیار زیاد بر روی اختلالات ناشی از بیماریهای مغزی نظیر بیماری آلزایمر میباشد. مواد و روشها: در این مطالعهاثرات فلاونوئیدهایگیاهی بابونه بر روی اختلالاتحافظه درموشهایصحرایی آلزایمری شده مورد مطالعه قرار گرفت. بدینمنظور از عصاره الکلی بابونههای جمعآوری شده و آنالیز کمی-کیفی مواد شیمیایی اسانس بابونه (GC/MS) جهت تهیه و تخلیص فلاونوئیدها مورد استفاده قرار گرفت. در این مطالعه از 56 موش صحرایی نر بالغ که به 7 گروه شامل کنترل، وهیکل 1 (حلال فلاونوئیدها)، وهیکل 2 (حلال داروی استرپتوزوتوسین)، آلزایمر، فلاونوئید 120 میلیگرم بر گیلوگرم وزن بدن، فلاونوئید 250 میلیگرم بر گیلوگرم وزن بدن وفلاونوئید 400 میلیگرم بر گیلوگرم وزن بدن مورد استفاده قرار گرفت. القاء دیابت با تزریق تک دوز 60 میلیگرم بر گیلوگرم وزن بدن داروی استرپتوزوتوسین بهصورت درون صفاقی صورت گرفت. تجویز فلاونوئیدها تا 15 روز انجام و برای سنجش میزان حافظه و یادگیری از دستگاه شاتل باکس استفاده شد و مدت زمان تاخیر در ورود شاتل باکس ثبت شد. نتایج با استفاده از نرمافزار 22 SPSS و بهکمک آزمونهای ANOVA و توکی آنالیز شدند. معنیداری اختلاف دادهها در سطح) 0/05>P( در نظر گرفته شد. نتایج:نتایج حاصل از آنالیز دادهها نشان داد دوزهای 250 و 400 میلیگرم بر گیلوگرم وزن بدن عصاره فلاونوئیدهای گیاه بابونه باعث افزایش معنیدار در مدت زمان تاخیر در ورود به بخش تاریک در سطح 0/001P< نسبت به گروه کنترل شد.نهایتاً باعث بهبود حافظه اجتنابی در موشهای صحرایی میشود که این اثر را احتمالاً بهدلیل داشتن ترکیباتی نظیر کوئرستین و فیتواستروژنیک انجام میدهد. همچنین پارامترهای استرس اکسیداتیو درگروههای آلزایمری تیمارشده با فلاونوئیدهایگیاه بابونه کاهش معنیداری یافت (0/001(P<. فلاونوئیدهایگیاهیقادربه بازگرداندن عملکردحافظهفضایی و مقدار پارامترهای استرس اکسیداتیوگروههای تحت تیمار با داروی استرپتوزوتوسین به سطح طبیعی است. بحث و نتیجهگیری: فلاونوئیدهای گیاهی را میتوان بهعنوان یک ماده زیستی فعال برای کاهش اختلالات حافظه و یادگیری در نمونههای آلزایمری استفاده نمود، به هر حال جهت اثبات موضوع نیاز به مطالعات بالینی میباشد.